مطا لب درج شده نظر **خراسان در تصو یر** نمی باشد

آرشیو خراسان در تصویر

شنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۸

در یكی از مدارس پسرانه به عنوان مستخدم با حقوق 40 هزار تومان در ماه برای مدتی شروع به كار كرد

در همین نزدیكی

زندگی یا 40 هزار تومان درآمد ماهانه

قاسمی:روزگار عجیبی است.نمی توانی سر از كارش دربیاوری.

گاهی اوقات صحنه هایی را می بینی كه تا مدت ها در مغزت هضم نمی شود.

نمی توانی به دنبال دلیل و علتش هم بروی چون بیهوده عمر گران صرف كرده ای و به هیچ نتیجه ای كه نمی رسی هیچ، مات و مبهوت تر می مانی.

چند ماهی است كه زن همسایه یكی از اقوام به دلیل اعتیاد شوهرش از وی جدا شده است.

از آن جایی كه این زن جوان نگون‌بخت، هیچ فامیلی ندارد و تحت پوشش كمیته و بهزیستی نیز نیست مجبور است خودش تنها خرج زندگی اش را تامین كند.

دورا دور از احوالاتش آگاه بودم، مدتی بود دنبال كاری می گشت كه بتواند با آن خرج تحصیل فرزند بزرگ ترش را كه تازه وارد مدرسه شده تامین كند، اما متاسفانه كار مناسبی پیدا نمی شد تا این كه پس از كلی جست و جو در یكی از مدارس پسرانه به عنوان مستخدم با حقوق 40 هزار تومان در ماه برای مدتی شروع به كار كرد.

وقتی متوجه شدم به دستمزد 40 هزار تومان در ماه راضی شده با خود گفتم: مگر چه قدر محتاج است كه 40 هزار تومان در ماه برایش كافی است؟ مگر می شود با 40 هزار تومان هم كرایه خانه بدهی، هم خرج خوراك و پوشاك خود و دو بچه را بدهی؟ امكان ندارد.

اما انگار امكان داشت زن بیچاره چاره ای نداشته و چون كاری برایش پیدا نمی شد مجبور به كار با حقوق 40 هزار تومان شده بود.

هنوز این موضوع برایم قابل قبول نبود، چند روزی گذشت تا این كه یكی از همسایه های خودمان برای شب نشینی به خانه مان آمد.

مرد همسایه به شدت خسته بود و اصلا حوصله حرف زدن نداشت و عجله داشت كه راس ساعت 9 شب به منزل خود برگردد.

دلیلش را از وی پرسیدم وی هم گفت: مدتی است كه بازنشسته شده ام. اما انگار كار كردن برایم عادت شده بعد از بازنشستگی در یكی از مدارس غیر انتفاعی صبح ها تدریس می كنم و عصرها در یك آموزشكده فنی كار اداری انجام می دهم به همین دلیل بسیار خسته می شوم.

از او پرسیدم چرا عجله دارید ساعت 9 بروید و او در حالی كه از خستگی سر تكان می داد، گفت: شب ها در یك خوابگاه به عنوان سرپرست كار می كنم.

گفتم مگر چه قدر حقوق می گیرید كه 3 شیفت كاری را تحمل می كنید؟

او هم در پاسخ با اكراه گفت: زیاد نمی گیرم، 450 هزار تومان حقوق بازنشستگی و برای هر شیفت كاری هم 250 هزار تومان می گیرم.

گفتم: شما كه دیگر نیاز مالی ندارید چرا پیشنهاد ندادید در این پست های جدیدتان یك جوان مشغول كار شود، شاید همین 250 هزار تومان ناچیز به قول شما خرج زندگی یك زوج جوان را تامین كند؟

مرد همسایه كه از صحبت هایم كلافه شده بود، گفت: اتفاقا من به مسئولان هر بخش گفتم یك جوان را استخدام كنید اما آن ها گفتند جوان ها مدعی می‌شوند، در ضمن من تنها این وضعیت را ندارم، تمام دوستان بازنشسته ام، در 2 یا 3 شیفت كاری در مدارس یا سازمان ها كار می كنند.

ناگهان حقوق 40 هزار تومانی زن همسایه به ذهنم آمد.

می گویم روزگار عجیبی است، نگویید نه، یك زن جوان بدون سرپرست با دو بچه با 40 هزار تومان ماهش را بگذراند، آن وقت یك خانم و آقای بازنشسته كه هیچ نیاز مالی ندارند باید ماهی یك میلیون و دویست هزار تومان درآمد داشته باشند.

بخیل نیستیم اما اگر در جامعه امروز جوان ها مدعی نباشند پس چه كسی مدعی باشد، سنتی گرایی مدرن چه پیامدهایی برای كشور ما پدید می آورد؟

یك نفر نان شب ندارد و دیگری نمی داند چگونه صفرهای حقوقش را بشمارد.

كارشناسان همیشه آمار بیكاری می دهند اما كاش به جای دادن این آمار، آمار پركاری و چند شغله ها را بدهند.

هر چند كه عادت كرده ایم همیشه حرف بزنیم یا فقط آمار بدهیم، اما در عمل هیچ گامی برای گفته ها و آمارهایمان در جهت مثبت برنمی داریم.

روزنامه خراسان

هیچ نظری موجود نیست: