بوق زدن در جامعه ی کنونی ما معانی مختلفی پیدا کرده است . این ناهنجاری صوتی در موقعیت های مختلف به گونه های متفاوتی ظاهر می شود و در هر لحظه که شاید مخاطبی به اندازه ی یک نفر داشته باشد منجر به خراب کردن اعصاب دیگران می گردد.
امروزه متاسفانه افراد ، رفتارهای خود را به وسیله ی بوق به یکدیگر منتقل می کنند یعنی بوق به عنوان عامل ارتباط تلقی می گردد و به وسیله ی این عامل اشخاص از وضعیت یکدیگر باخبرمی شوند. وقتی شخصی سوار بر خودرو خویش هست و به خیابان گردی مشغول می باشد با کسانی که به نوعی ارتباط هرچند کوچک هم دارد به وسیله ی بوق اظهار لطف خود را بیان می کند .یعنی بوق حالت سلام کردن را مشخص می کند که میزان امتداد آن اندازه ی محبت را می رساند . گاهی این عمل برای ناراحتی نیز به کار می رود یعنی افراد ناراحتی و حتی متاسفانه فحاشی خود را نیز با بوق زدن بیان می نمایند. بوق ممتد در این حالت یعنی ناراحتی در حد بسیار زیاد که موجب جلب توجه عابرین نیز می گردد و عابرین نیز رفتار بوقی این شخص را به عینه مشاهده می کنند .
بوق زدن برایمان خیلی طبیعی شده است و ناخودآگاه دست ما به سمت بوق می رود . زمانی که در پشت چراغ قرمز منتظر هستیم و هنوز چند شماره ای تا سبز شدن فاصله هست ، بوق های ممتد نهیب می زنند. انگار همه می دانند که شاید آن که جلوتر است خوابش برده و کسی باید او را از خواب بیدار نماید.
انگار به راستی بوق برایمان هنجار شده هست که نمی توانیم به هیچ عنوان از خویش جدایش نماییم!!! گاهی اوقات این هنجار باطل ، نیمه شب با صدای وحشتناک و ناجورش تمام زحمات چندین ساعته ی ما را برای خواباندن کودک بهانه گیر نقش بر آب می کند ، کودک بهانه گیری که باید شنونده ی گریه های بی امانش باشیم . این هم امنیت روانی !!!
موقعیت دیگری که بوق زدن نمود بیشتری در آن پیدا می کند هنگامه ی جشن و سرور است ، جشن و سروری که متعلق به ما هست و افراد دیگر مجبور نیستند بوق و کرناهای آن را تحمل کنند. بوق های ممتدی که آن هم شب هنگام هیچ جذابیتی برای افراد دیگر به همراه ندارد. این بوق زدن ها در هنگام پیروزی در یک موقعیت نیز وجود دارد که شاید گاه حتی برای دهن کجی به طرف مقابل هم ارائه گردد . بوقی که پز پیروزی را به همراه دارد و خود دفع کننده ی آرامش می باشد ، و ضربات آهنگین بر روی بوق ارائه دهنده ی موسیقی شادمانی ما می شود..
بوق فقط تلنگری برای اطلاع هست ، به گونه ای که شخص ، موجبات هدر رفتن وقت را فراهم نکند ، نه این که باعث از بین رفتن امنیت روانی گشته و اعصاب اشخاص را بر هم زند .
چرا ما باید گاهی مستعد رفتارهایی باشیم که با هنجارهای پذیرفته شده در جامعه ناهماهنگ است و متاسفانه حتی به غلط گاهی این رفتارها در ما نهادینه می گردد. رفتارهای ما احترام به حقوق دیگران هست و کج رفتاری های ما باعث پایمال کردن حقوق دیگران می گردد . بوق زدن های بی گاه و بدون دلیل نیز از زمره ی این ناهنجاری ها می باشد که باید تلاش کنیم به موقع و در حد یک تلنگر باشد. سعی کنیم به حقوق افراد احترام بگذاریم و با دیگران آن گونه رفتار نماییم که می خواهیم با ما رفتار نمایند.نویسنده: عبدالجلیل کریم پور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر