من آن جادهي بيرحم را ميشناسم و از وقتي كه اين خبر را شنيدهام، فكر ميكنم كه كاش در شتاب مقدس جوانان ما، آن نگاه مراقب ميتوانست تأمل بيشتر و تحمل بيشتري را توصيه كند. براي اينكه آن شتاب و آن سرعت و آن عشق، مقدس هستند؛ پس به مراقبت نياز دارند.
عصر روز پنجشنبه، جمعي هشتادنفره از شاعران شهرهاي مختلف براي نكوداشت غلامرضا بروسان و الهام اسلامي در نشست فوقالعاده «عصر روشن» گرد هم جمع شدند و شمعهاي تولد 38سالگي بروسان با حضور پسرش و محمود دولتآبادي خاموش و كيك تولد او بريده شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين برنامه كه با حضور اعضاي خانوادهي اين دو شاعر تازه درگذشته برگزار شد، عليرضا بهرامي كه اجراي مراسم را برعهده داشت، اين نشست را با شعري از بروسان آغاز كرد و با بيان اينكه هفت ماه پيش بود كه بروسان روي اين صندلي نشست و براي ما شعر خواند، گفت: 10 روز پيش در چنين لحظاتي، تك تك ما باخبر شديم كه يكي از دوستان ارزشمندمان را از دست دادهايم. درناتواني بشري، آنچه از دست ما برميآمد، اين بود كه دور هم جمع شويم و يادشان را زنده نگهداريم. قرار است امروز مراسم پاسداشتي باشد براي شعر و شاعري اين دو و ما قرار نداريم سوگواري داشته باشيم؛ زيرا آنچه سبب شده ما گرد هم بياييم، محوريت شعر غلامرضا بروسان و الهام اسلامي است و قرار است در اين نشست، شعرهاي اين دو را بررسي كنيم و چون در شب تولد رضا قرار داريم و فرداروزي 38ساله ميشد، در پايان مراسم، شمع تولدي هم براي او روشن ميكنيم تا بگوييم او هنوز در بين ما زنده است.
بهرامي همچنين عنوان كرد: هميشه ميگفتم اگر بروسان قدر خودش و شعرش را بداند، براي ما يك فرصت فرامرزي خواهد بود. اين به دليل جوهرهي شعري او بود و نيز نگاه فرامرزياش كه روزي او را از مشهد خارج كرد و زماني كه مجموعه شعرش را منتشر كرد، از برخي مترجمان خواست چند شعرش را ترجمه كنند. اما از همه اينها مهمتر اين نكته است كه خيليها قبل از بروسان بودهاند كه جوهره شعري خوبي هم داشتهاند؛ اما در ادامه به توفيقي دست نيافتهاند. چرا؟ چون براي كسي همچون بروسان اگر شعر مهمترين ركن نبود، يكي از مهمترين مقولههاي زندگي بود و ما اميدهاي زيادي به او داشتيم. شعر اسلامي هم بهنوعي مكمل شعر بروسان بود.
در ادامه اين نشست، الناز اسلامي ـ برادرزاده الهام اسلامي ـ شعري را از اين شاعر خواند و در متني كه خواند، آمده بود: «افسوس كه مرثيهخوانان درختهاي به پهلو افتاده، مثل بستهي سيگاري در تبعيد از اين دنياي سرشار از ناملايمات كه يك آن چشم از آنها برنميداشت، خداحافظي كردند و دست در دست هم با ليلاي عزيزم با لباني پر از شعر به آخرين شعرشان رفتند و پشت حوصلهي نورها دراز كشيدند. الهام تاريخ نوراني ماه شد و رضا به سمت رودخانهي استوكس جاري شد.»
سپس محمدهاشم اكبرياني ـ دبير جايزهي شعرخبرنگاران ـ در سخناني با اشاره به برگزيده شدن بروسان در اين جايزه، گفت: سال 1385 مراسم پاياني جايزهي شعر خبرنگاران را برگزار كرديم و بروسان در آن برگزيده شد كه هرگز احساس او را فراموش نميكنم. او با روحيهاي صاف آمد و شعري را كه به مناسبت درگذشت يكي از دوستانش گفته بود، خواند.
اكبرياني در ادامه گفت: ما گاه مرگهايي را ميبينيم كه فكر نميكنيم به اين سرعت اتفاق بيافتند. متأسفيم كه بروسان خيلي زود جامعهي ادبي ما را ترك كرد و اين امكان را كه بتوانيم از شعرهاي او بيشتر استفاده كنيم، از دست رفت.
او سپس دربارهي نقش نهادهاي ادبي در معرفي بروسان، گفت: فكر ميكنم خوب است به جاي اينكه از بروسان حرف بزنم، از نقش نهادهاي ادبي در معرفي چهرهاي ادبي حرف بزنم. از ميان عواملي كه سبب ميشود يك شاعر در جامعه مطرح شود، بيش از هر چيز، شعر يك شاعر است و بعد فعاليت خود شاعر است كه بتواند معرفي شود. بروسان در اين زمينه موفق بود و روابطي را كه مييافت، هرگز از دست نميداد. وقتي از او براي حضور در برنامههاي تهران دعوت ميكردند، به راحتي مسير هزار كيلومتري را ميآمد.
اين شاعر همچنين افزود: اما شعر خوب و شاعر فعال بخشي از ماجراست و نهادهاي ادبي به عنوان حلقهي واسط، نقش مهمي دارند كه شاعر و نويسنده را به جامعه معرفي كنند. از ميان اين نهادهاي ادبي، يكي رسانهها و خبرنگاران هستند كه من ديدم خبرنگاران چه نقشي را در معرفي او داشتند. همچنين نشريات هم در معرفي بروسان مؤثر بودند و گاه صفحاتي از خود را به او اختصاص ميدادند. جوايز ادبي مستقل نيز در اين ميان مؤثرند. براي بروسان فقط جايزهي شعر خبرنگاران نبود؛ جايزهي شعر نيما هم نقش داشت. عصر روشن هم در معرفي بروسان مؤثر بود.
اكبرياني گفت: اگر به تاريخ معاصر هم نگاه كنيم، ميبينيم نهادهاي مستقل بسيار بيشتر از نهادهاي دولتي در معرفي شعر و ادبيات جديد اثرگذار بودهاند. البته اين به اين معنا نيست كه ما نهادهاي ادبي را فاقد نقص بدانيم؛ اما اين نهادها با وجود تمام مشكلاتشان نقش مهمي در معرفي شخصيتها داشتهاند و ما همه بايد تلاش كنيم تا بروسان ديگري را به جامعهي ادبي معرفي كنيم.
همچنين آرش شفاعي در سخناني بيان كرد: شايد از نگاه بيروني و كساني كه نوع رفاقت رضا را نشناسند، به نظرشان مقداري اين سوز و تاب براي او، طبيعي نباشد. اما كساني كه داغدار رضا هستند و او را از سالها پيش ميشناسند، حق دارند دست و دلبازانه براي او غمگين باشند؛ چون آنها رفيق عزيزي را از دست دادند و اين بيتابي حق است و نبايد از آن تعجب كرد.
در ادامه، شفاعي متني را خواند كه در آن به تلاشهاي بروسان براي رسيدن به جايگاه ادبياش سخن گفت و با اشاره به مجموعهي شعر «يك بسته سيگار در تبعيد» گفت: اين مجموعه فرصت خوبي بود كه پتانسيل شاعرانهاش آزاد شود. برخلاف بسياري از ما كه هنوز درگير شعر كلاسيك بوديم، او تنگناي وزن و قافيه را كنار گذاشته بود و در عوض آن، نگاه تصويرياب و حس قدرتمند را در كلمات متبلور ميكرد.
اين شاعر با اشاره به مجموعهي شعر «مرثيه به درختي كه به پهلو افتاده است» گفت: شعر رضا اصيل و وحشي مانده بود و حسي كه در شعرش جاري بود، سر پايان گرفتن نداشت.
او در ادامه به نقش بروسان در انتشار شعر شاعران جوان مشهد اشاره كرد و گفت: مجموعهاي از آثار شاعران جوان مشهد كه در روابط نشر امكان ديده شدن نداشتند، با تلاش بروسان منتشر شدند و ترس من در اين است كه خلأ وجود انساني به اين اندازه رفيق و عاشق در مشهد باعث شود، اين امكان از شاعران خوبي كه هرگاه فرصت ديده شدن يافتهاند، چشمها را خيره كردهاند، گرفته شود.
در ادامه، عليرضا بهنام ـ شاعر و سخنگوي جايزهي شعر «خورشيد» ـ در سخناني گفت: من وظيفه دارم از طرف دبيرخانهي جايزهي شعر « خورشيد»، درگذشت الهام اسلامي، برگزيدهاي در جايزهي شعر «خورشيد»، را تسليت بگويم.
او همچنين گفت: غلامرضا بروسان شاعري بود كه شايد بشود گفت بيش از هر شاعر ديگري براي رسيدن در جايگاهي كه قرار داشت، زحمت كشيده بود. من بروسان را از دههي 70 ميشناسم و او در جمعهاي ادبي مشهد چهرهي شاخصي داشت و چهرهي متمايز و منحصر به فردي براي خودش بود كه تحت تأثير جريانهايي كه ميآمدند و ميرفتند، نبود. شعر بروسان بياعتنا به فراز و نشيبهايي كه در فضاهاي فرهنگي و ادبي كشور است، راه خودش را دنبال ميكرد و سعي ميكرد تحت تأثير اين فضاها قرار نگيرد.
بهنام ادامه داد: بعدها او وقتي كتاب «يك بسته سيگار در تبعيد» را منتشر كرد، اين اختلاف و شكاف بين شعر او و شعر زمانهي خودش بيشتر احساس ميشد. شعر او شعري سهل و ممتنع شده بود كه قابل تقليد نبود. برخي ممكن بود فكر كنند شعر او قابل تقليد است؛ اما عليرغم ظاهر سادهاي كه شعر او داشت، دست يافتن به چنين غناي شعري كاري دشوار بود.
اين شاعر افزود: عنصري كه در نوع شعر بروسان اهميت زيادي دارد، خود شاعر است؛ كاركرد ذهن خود شاعر است كه ميتواند موفقيت شاعر را به دنبال داشته باشد و با شعرهايي كه عمدتا آموختني هستند، فرق ميكند.
بهنام همچنين تأكيد كرد: غلامرضا بروسان شاعري بود كه با اينكه موفقيت را سخت و با دشواري به دست آورد، اما بادهي موفقيت آنچنان مستش نكرد كه از فكر دوستانش غافل شود.
او يكي از مهمترين كارهاي بروسان را جمعآوري شعرهاي رضا ضياييفر دانست و گفت: ضيايي در اواخر دههي 70 در مجلهي «كارنامه» با گلشيري همكاري ميكرد و بر اثر واقعهاي فوت كرد. 10 سال شعرهاي اين شاعر بر زمين مانده بود و بروسان به محض اينكه توانست امكاني براي نشر شعر پيدا كند، شعرهاي ضيايي را جمعآوري و چاپ كرد.
در ادامه اين نشست، مهرنوش قربانعلي با بيان اينكه شعر و زندگي الهام اسلامي حضور عاشقانه بوده كه به كماليابي شعر بروسان منجر شده است، گفت: شعر بروسان نيمه ديگر شعر اسلامي بود و برعكس.
اين شاعر با خواندن متني دربارهي ويژگيهاي شعري الهام اسلامي عنوان كرد: شعر اسلامي بازخوانياي است از آنچه در «آن»هاي زيست او جاري بود. بازتاب موقعيتهاي فردياش بويژه آنچه او را به نيمهي ديگر شعرياش «غلامرضا بروسان» پيوند ميدهد، واگويههاي حسياش در همراهي و چالش با او را در خود دارد. شعر او شعري است كه در آغاز است، تازه ميخواهد بال باز كند و نگرههايي اجتماعي يا ظرفيتهاي تاريخي را پذيرا شود، كه مجال / بيرحمانه اندك است / و انجام /پيش از آنچه كه فكر كني اتفاق ميافتد. از اينرو در آستانگي را بيشتر ميشود در شعر او رصد كرد. نگاه او و سلوك زيستي كه در شعر بازتاب ميدهد، سلوكي مبتني بر طمأنينه، آرامش دوستي و حياتي است كه در متعارفترين صورتش ميتواند در جريان باشد.
اين شاعر افزود: شعر الهام اسلامي را ميتوان شعري ناميد كه دورهي تنيدن پيله براي پرواز را پشت سر ميگذاشت و نشانههاي رويكرد به نوشتار زنانه در شعر او قابل رؤيت است.
سپس بهرامي متني از نرگس برهمند را خواند كه در آن دربارهي شعر اسلامي نكاتي بررسي شده بود.
در ادامهي اين نشست، جمعي از شاعران اهل تهران و مشهد، شامل پوريا گل محمدي، رضا ياوري، عليرضا جهانشاهي و سعيد پوريوسف شعر خواندند.
محمد آشنا از غرب كشور نيز كه مجموعهي شعر الهام اسلامي و غلامر ضا بروسان را به كردي ترجمه كرده است، بخشهايي از مقدمهي اين ترجمهها را خواند.
همچنين محمد حنيفي در اين نشست، بخشي از شعر منتشرنشده «مرثيه براي پدر» بروسان را براي حاضران خواند.
در ادامه نيز مجتبي بروسان، فرزنده بازمانده از غلامرضا بروسان، شعري را براي پدرش خواند:
بيدار شدم
فهميدم سردرگميهاي پدرم را دارم
ميخواستم سوزني بردارم تا فرو كنم در يكي از بندهاي دستم
تا خوني بيايد و اين خواب را باطل كند
او همچنين خواند:
ديگر ميترسم
ديگر ميترسم از خيابانها، جادهها، چراغ قرمزها
من قطعا از خوابش هم ميترسم
به گزارش ايسنا، پس از آنكه جملههايي از بروسان كه در گفتوگويي با ياسين نمكچيان درباره محمود دولتآبادي و آثارش، اولين مواجهه بروسان با او در اختتاميه دور نخست جايزه شعر خبرنگاران و ديدارهاي بعدي گفته شده بود، خوانده شد، محمود دولتآبادي در سخناني گفت: در راه كه ميآمدم، ميگفتم در درون انسان جوان خطرهايي زيادي نهفته است. در جواني لازم است يك نگاه مراقب كمرنگ از گوشه به جواني داشته باشيم. جواني يك اتفاق حيرتانگيز است كه انسان از آن با شتاب عبور ميكند. اگر آن نگاه پنهان مراقب نباشد، در همهي لحظهها همهجور خطري ميتواند در كمين باشد و هست.
اين داستاننويس پيشكسوت ادامه داد: دست برقضا من ديشب دربارهي مقولهي سرعت جواني چيزي نوشتم به نام نيرويي كه با شتاب توأم است. از خودم ميپرسم چه وجه تفاوت و تمايزي هست از طرف انسان نسبت به زمان در سني كه من هستم و در سني كه من بودم، بيش از نيم قرن پيش.
دولتآبادي همچنين عنوان كرد: به نظرم رسيد مدعي بشوم نيروي جواني خاصيتش سرعت است نسبت به زمان. شنيدهايم و خواندهايم كه به سرعت نور اگر بتوان حركت كرد، ميتواني در زمان باقي بماني. نيروي جواني همان سرعت است. اگر در جواني زمان را احساس نميكنيم و زندگي ميكنيم، از آن نظر است كه شتاب و سرعت دروني ما ميرود كه برابري كند با زمان و اگر در سالخوردگي جا ميمانيم، از آن است كه شتابي را كه بتواند به سرعت زمان نزديك شود، از دست ميدهيم.
دولتآبادي تاكيد كرد: آن شتاب مقدس است و در هديهاي به نام جواني به انسان داده ميشود، و حتما بايد يك نگاه مراقب به خودش داشته باشد.
اين نويسنده با اشاره به سانحهي تصادف بروسان و اسلامي در جادهي قوچان - شيروان، گفت: من آن جادهي بيرحم را ميشناسم و از وقتي كه اين خبر را شنيدهام، فكر ميكنم كه كاش در شتاب مقدس جوانان ما، آن نگاه مراقب ميتوانست تأمل بيشتر و تحمل بيشتري را توصيه كند. براي اينكه آن شتاب و آن سرعت و آن عشق، مقدس هستند؛ پس به مراقبت نياز دارند.
او در عين حال تأكيد كرد: اشارهي من به يك اتفاق فيزيكي نيست؛ منظور من هم وسيعتر و هم عميقتر از يك واقعه است. همهي آن چيزي كه به عنوان جواني در شما به وديعه نهاده شده است، نبايد در جوشش و غليان بماند. اين احساس اگر در حد يك مفهوم قدسي است، به مراقبت نياز دارد. در نتيجه به نظرم رسيد كه صرف نظر از تأثر شديد خودم و همهي آنهايي كه رضا را ميشناختند، يا نميشناختند، اين نكته را بگويم كه ممكن است براي اكنون و آينده مناسب باشد.
پس از صحبتهاي دولتآبادي، شمعهاي كيك تولد 38سالگي غلامرضا بروسان توسط پسرش و محمود دولتآبادي خاموش شد.
در ادامه، رسول يونان شعر خواند و با اشاره به جمعيت حاضر در سالن، به توجه به شاعران پس از مرگ آنها اشاره كرد.
همچنين خواهر غلامرضا بروسان از زحمتهايي كه براي گراميداشت ياد بروسان و اسلامي كشيده شده است، تشكر كرد.
پايانبخش مراسم نيز پخش صداي شعرخواني غلامرضا بروسان بود.